مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

سالهای رنگین من

دوباره بازی

بازی تقویت حواس کودک با این  بازی که  حافظه لمسی اش به چالش کشیده میشه و از تجربه هر چیز و سطحی  که قبلا با ان در ارتباط بوده لذت میبره . هدف بازی حدس از طریق لمس اجسامی است که در کیسه یا کیف  قرار دارند.وسایلی که من داخل کیسه گذاشتم وسایلی بود که مرسانا توانایی ادا کردنش رو داشت در اصل خود بازی اینه که از قبل وسایل رو به کودک نشون بدیم ولی من این کار رو نکردم و بدون اینکه مرسانا ببینه تو کیسه گذاشتم. مرسانا دستش رو داخل کیسه میکرد و اون شی رو لمس میکرد و من میپرسیدم چیه مامان ؟ اونم جواب میداد . وسایلی که من گذاشتم ( سی دی . عروسک کوچولو. موبایل . قاشق و...ومتاسفانه نتونستم عکس زیاد بگیرم چون باید کیسه رو نگه م...
15 بهمن 1393

دوباره بازی

مرسانا کلا به میوه علاقه نداره اگه یک خورده از تفاله میوه تو دهنش بشه از دهنش در میاره واسه همین ما با هزار ترفند بهش میوه میدیم اونم میوه ای که خودش دوست داره   مثلا پرتقال رو اکثر اوقات با قاشق میخوره و اگه یک خورده از تخم و ترکه پرتقال تو دهنش باشه از توی دهان مبارک پرتاب میکنه بیرون و یک اهی میگه که انگار چی تو دهنش رفته   هر چی هم میگیم عزیزم اینم جزئی از پرتقال باید بخوری تو دهنت آب میشه افاقه نمیکنه تا اینکه یک روز به فکرم رسید یک کارهایی با پرتقال انجام بدم بلکه دخملی از الاغ شیطان تشریف بیارن پایین   من همیشه میوه رو میدم مرسانا بو بکشه بعد بهش میدم بخوره هم بویاییش تقویت میشه هم اشتهاش واسه خوردن اون ...
14 بهمن 1393

کنکاش

تا قبل از اینکه مادر بشم به تنها چیزی که فکر نمیکردم تغییر در خودم بودم شاید از خیلی گزینه های اخلاقی خودم آزرده خاطر بودم ولی با یک جواب خودخواهانه فیصله پیدا میکرد خوب من همینم دیگه نمیتونم که خودم رو تغییر بدم اصلا چرا باید تغییر کنم اما حالا چی ؟ جای تعجب داره به چه چیزی فکر میکنم چرا دائم در حال کنکاش خودم هستم چرا دائم در حال محاسبه خودم هستم چرا شبها که میخوام بخوابم اولین چیزی که به ذهنم خطور میکنه ارزیابی رفتارهای روزانه خودمه چه اتفاقی واسه من افتاده تمام وجودم تغییر و تحول میخواد حتی اگه در خلوت کار اشتباهی انجام بدم خودمو سرزنش میکنم چه قدر انتقاد پذیر شدم چه قدر صبورتر از قبل شدم چه قدر خلاق تر از قبل شدم . وقتی باید الگوی کسی د...
9 بهمن 1393

دوباره بازی

دخترک مامان تازه گیها علاقه عجیبی به پوشیدن کفشهای بزرگتر از پای خودش پیدا کرده حالا دیگه پوتین جای خودش رو داره   هر چند که با همین کارها و بازیها خیلی چیزها رو کشف میکنه خودش وقتی کفش بزرگتری میپوشه میگه بزرگ و میخنده  ما از طریق کفش پوشیدن اندازه ها رو با هم کار میکنیم با مقایسه پاهامون مفهوم کوچیک کوچیکتر و کوچکترین و بزرگ ........( خانوادگی وارد این مبحث میشیم  حتما نباید پازل رو از بازار تهیه کنیم میتونیم خودمون پازل درست کنیم . روی یک شومیز عکس چند وسیله رو با ماژیک کشیدم و از مرسانا خواستم هر کدوم رو بزار سر جاش . دقت  و حس تطبیق کودک خیلی تقویت میشه دخملی به برگهای درخت و گلها خیلی علاق...
5 بهمن 1393

کارهایی که بچه ها بلد نیستند انجام بدهند

نوزادان با یک سری توانایی ها ذاتی پا به دنیای ما می گذارند ولی هنوز خیلی چیزها را نمی دانند که باید از طریق تجربه یاد بگیرند. شاید اگر بدانیم که خیلی از کارهایی که به دلیل انجام دادن یا ندادنش کودکان را توبیخ می کنیم در واقع کارهایی است که هنوز بلد نیستند (به مرور زمان همراه با رشد مغز و تمرین و تکرار آن ها را می آموزند) کمتر با آن ها جدل کنیم و از تنش خانه کم کنیم.   من نمی توانم چیزی را با کسی شریک شوم نوباوگان زمانی که احساس مالکیت به شیء دارند و حاضر نیستند آن را به دوست خود بدهند در واقع دارند استقلال را می آموزند. و این مرحله ای از رشد کودک است که باید از آن گذر کند درست همانگونه که کودک اول غان و غون می کند سپس صحبت می کن...
3 بهمن 1393

دوباره بازی

برای تقویت هوشهای چند گانه کودکمون میتونیم خیلی از بازیها رو با ابتدایی ترین وسایل پرورش بدیم واسه همین فقط نیاز به خلاقیت و حوصله داره . این روزها به دلیل اینکه مدرسه میرم وقت کم میارم و دخملی تازهگیها به ریاضی خیلی علاقه مند شده و همچنین اشکال هندسی واسه همین ما دائما در حال شمارش انگشتهای دست و پاهامون هستیم و اشکال هندسی رو به گونه های مختلف کار میکنیم . در ادامه چند بازی که از روشهای منتسوری هست گذاشتم . این بازی کمک زیادی به برقراری تعادل حین راه رفتن افزایش اعتماد به نفس پرورش مهارتهای جسمی حرکتی کودک میکنه  یک خط صاف یا زیگزاگ میکشیم و به کودک میگیم با یک کتاب روی سر به طوریکه کتاب نیفته راه بره ما این بازی رو خیلی انج...
25 دی 1393

روز مرسانا

حدود دو هفته پیش تب کردی و چون جمعه بود مجبور شدیم ببریمت بیمارستان تو محوطه بیمارستان اولین بار ریزش برگهای پاییزی رو دیدی واست خیلی جذابیت داشت با هم رفتیم تو باغچه و رو برگها راه میرفتی چند تا برگ هم رو ماشین بابایی افتاده بود که جمعشون کردیم اوردیم خونه . از اون روز به بعد همیشه یاد اون روز میکنی و میگی دکتر برگ بعد پا میشی راه میری و صدای خش خش در میاری . از اونجا که تو شهر ما زیاد درخت نیست و تفاوت فصول خیلی مشخص نمیشه ما خیلی کم برف میبینیم یا تو خیابونها درخت زیاد نیست که پاییز محسوس باشه واسه همین امروز که روز بازی شما خانمی بود رفتیم تو حیاط خونه و با تعجب دیدم تو پارکینگ برگ ریخته خوشحال شدی و داری روشون راه میری   ...
15 دی 1393

دوباره بازی

برای بازی با بچه هامون حتما نباید اسباب بازی خاصی داشته باشیم یا خیلی به ذهنمون فشار بیاریم گاهی اوقات ساده ترین وسایل و بازی ها ذهن کنجکاو کودک رو تقویت میکنه . من از عروسکهای انگشتی و وسایل بازی مرسانا علاوه بر خاله بازی که برنامه هرروزمون هست و قوه تخیل دخملی رو به کار میگیرم بازی های دیگه ایی هم انجام میدیم مثل این بازی که خیلی به دقت و هوش بچه ها کمک میکنه تو این سه ظرف سه تا عروسک انگشتی که ما اسمشونو بابا مامان و مرسانا گذاشتیم قرار دادم و قبلش توجه مرسانا رو به همشون جلب کردم و ازش خواستم بگه تو کدوم ظرف باباست  مرسانا با دقت نگاه کرد و با یک دفعه پرسیدن بابا و مامان و مرسانا رو از توی ظرفها در اورد و کلی ذوق کرد ...
9 دی 1393