مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

سالهای رنگین من

شغل آینده

در حالی که کتاب دیزی دکتر رو میخوندیم در مورد شغل ها هم حرف می‌زدیم و من پرسیدم مرسانا میخوای در آینده چی کاره بشی بعد از کمی فکر گفت رفتگر   انتخابش قابل احترامه  بعد از چند وقت دوباره اومدم این هم به خاطر اینه که اینستا رو فیلتر کردن واقعا گاهی فکر میکنم چه خوبه که بعضی چیزها رو بالاجبار آزمون بگیرن حداقل به کارهای عقب افتاده میرسیم  اینستای مرساناl   mersana_mommy ...
11 دی 1396

کنکاش

تا قبل از اینکه مادر بشم به تنها چیزی که فکر نمیکردم تغییر در خودم بودم شاید از خیلی گزینه های اخلاقی خودم آزرده خاطر بودم ولی با یک جواب خودخواهانه فیصله پیدا میکرد خوب من همینم دیگه نمیتونم که خودم رو تغییر بدم اصلا چرا باید تغییر کنم اما حالا چی ؟ جای تعجب داره به چه چیزی فکر میکنم چرا دائم در حال کنکاش خودم هستم چرا دائم در حال محاسبه خودم هستم چرا شبها که میخوام بخوابم اولین چیزی که به ذهنم خطور میکنه ارزیابی رفتارهای روزانه خودمه چه اتفاقی واسه من افتاده تمام وجودم تغییر و تحول میخواد حتی اگه در خلوت کار اشتباهی انجام بدم خودمو سرزنش میکنم چه قدر انتقاد پذیر شدم چه قدر صبورتر از قبل شدم چه قدر خلاق تر از قبل شدم . وقتی باید الگوی کسی د...
9 بهمن 1393

بحران دو سالگی

دختر ناز من سلام سلامی به گرمی خورشید و به زیبایی گلها  الان که دارم مینویسم شما لالایی عزیز دل من . امشب  و دیشب  حس کردم دیگه واقعا داری وارد بحران دو سالگی میشی قبل تر که این کلمه رو میشنیدم متعجب میشدم ولی الان واسم ثابت شد که یک بحرانی هست به نام بحران دو سالگی خیلی بهونه گیر شدی امشب با کلی گریه خوابیدی از دو ماه پیش برنامه خواب تو تنظیم کردم و هر شب ربع ساعت ربع ساعت زودتر خوابوندمت تا الان که رسید به ساعت هشت و نیم تا نه . از این موضوع خیلی خوشحال بودم هر چند که از خیلی چیزها گذشتم از مهمونی رفتن از مهمون پذیرفتن تو اون ساعت اما حالا با بهونه گیری هات موندم چی کار کنم ذهنم یاریم نمیکنه حس میکنم هنگ کردم هر بازی ...
18 مهر 1393

یک شب به یاد موندنی

دختر خوشکلم الان که دارم این مطلب رو مینویسم خوابی از بس خسته شدی  دیشب واست یک شب به یاد موندنی بود میگی چرا ؟ اخه محمد خونه ما خوابید این قدر ذوق زده بودی که حد نداشت نمیدونستی چی کار کنی . وقتی چشمت به محمد می افته دیگه غذا و خستگی هیچ معنایی نداره نمیدونم از سر شوق بی اشتها میشی یا نمیخوای وقت تو هدر بدی به هر حال مامانی دوست داشتم این تاریخ واست ثبت بشه علایقت مورد احترام مامان و باباست سوگلی ما   امروز هم واسه این که اذیت نشی محمد میخواست بره خونه شون بردمت حمام تا کمی اب بازی کنی و واسه اولین بار رنگ انگشتی رو تو حمام استفاده کردی اولش که به دستت میخورد بدت می اومد و اه اه میگفتی ولی کم کم خوشت اومد و همراه ماما...
29 تير 1393

عشقولانه های مرسانا

دخترک نازم این روزها خیلی انرژیت بیشتر شده به طوری که من خیلی خسته میشم   به خصوص که ماه رمضان هم هست دیگه واسه مامانی انرژی نمی مونه   کلا خیلی فعالیتت زیاده خیلی کم خودت تنها بازی میکنی باید حتما من حضور داشته باشم موقع تاب بازی وقت سی دی نگاه کردن  اصولا من همه جا حضور دارم  تو این پست میخوام از علایقت بنویسم چند شب پیش داشتم عکساتو نگاه میکردم خیلی دلم گرفت اخه خیلی از  کارات یادم رفته واسه همین گفتم سعی کنم همه رو بنویسم  دختر ناز مامان از بین اعضای خانواده عاشق محمد پسر عموت هستی اگه بگم میخوایم بریم خونه عمو دیگه از تو خونه تا دم در خونه عمویی فقط میگی محمد  به عشق دیدن محمد که میزاری لباس...
26 تير 1393

دخترم دوست دارم

عروسک مامان اين اخرين پستي که دارم واست مينويسم . هميشه نگران اينم که يک روزي اين دلنوشته هام اين عکسها پاک بشن و تو نتوني بخوني يا ببينيشون واسه همين با تموم مشغله ايي که دارم سعي کردم تا امروز تعداد پستهاي وبت به صد و پنجاه تا برسه تا سي دي بلاگ تو تا عيد بگيرم .و دوباره از نو با يک قالب جديد حرف جديد وب تو ادامه بدم انشالله . هميشه دوست دارم تا هميشه همراهتم تا هميشه مونستم تا هميشه عاشقتم دختر خوب و قشنگم. اين شعر و هم تقديم ميکنم به تنها فرزندم مرسانا جون                                                     &n...
3 اسفند 1392

هوش کودک

عناصر افزایش‌ هوش‌ کودک‌ مطالعات‌ نشان‌ می‌دهند ژن ‌ و محیط‌ هر دو سهم‌ فراوانی‌ در افزایش‌ هوش‌ کودک‌ دارند و در این‌ راستا عوامل‌ محیطی‌ را سلامت ، تغذیه‌ و تربیت‌ خانوادگی‌ معرفی‌ کرده‌اند. براساس‌ یافته‌های‌ اخیر ، حتی‌ اگر ژنها نقش‌ اصلی‌ در میزان‌ ضریب‌ هوشی‌ افراد داشته‌ باشند، هرگز نمی‌‌توان‌ تأثیر والدین‌ را بر ذهن‌ کودک‌ منکر شد. بخصوص‌ در سالهای‌ اول‌ زندگی‌ کودک ، وقتی‌ مغز هنوز در حال‌ شکل‌گیری‌ و...
29 بهمن 1392

هوراااااااااااااااا برففففففففففففففففففففففففففف

دختر خوشکل مامان امروز شهرمون برف بارید و شما هم واسه اولین مرتبه برف دیدی خیلی ذوق زده بودی و تعجب کرده بودی ولی چون خیلی سرد بود فقط چند تا عکس گرفتم تا یادگاری واست بمونه ...       اینم از رو بالکن خونه گرفتم البته هنوز داره میباره  ...
17 دی 1392