مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 16 روز سن داره

سالهای رنگین من

شروعی دوباره

1395/7/28 23:04
نویسنده : زهره
964 بازدید
اشتراک گذاری

یک سال و اندی دور از این جا بودم و امشب که خاطرات نوشته شده رو میخوندم تعجب کردم که چه طوری من مینوشتم پس چرا الان فکرم کار نمیکنه و کلمات تو ذهنم نمیاد حتی نمیدونستم چه طوری شروع کنم اخه دیگه تو هر وبلاگی که میرم میبنم یک ساله که اپ نشده واقعا چرا؟ این خصوصیت ادماست که زود شروع  میکنن و به همون زودی هم خسته میشن شایدم دنیای مجازی که تو گوشیامون جا خوش کرده ما رو از همه چیز حتی زندگی کردن انداخته هر کسی رو که نگاه میکنم سرش تو گوشیه شاید اطلاعات خوبی رد و بدل بشه ولی فاصله ها زیادتر . دنیای کودکانمون هم داره با دنیای مجازی نابود میشه و یک روزی می فهمیم که خیلی دیره . میدونم دیگه دوستان مجازی که تو این وبلاگ هم داشتم شاید سراغی از ما نگیرن ولی باز هم به عشق دوستان و به خصوص دخترم امدم تا دوباره شروع کنم. 

مرسانای من بزرگ شد  و من میخواستم خاطراتش ثبت بشه و نگران بودم نکنه بعضی از اون خاطرات فراموش بشه  و الان خیلی از اون خاطرات گوشه ایی از ذهنم خاک گرفته و این منو ناراحت میکنه در گذر زندگی ناراحتی ها غم ها و غصه ها مجالی برای یاداوری بعضی از خاطرات نمیزاره واسه همین تصمیم گرفتم دوباره اینجا رو به روز کنم شاید با کمی تغییر

 

پسندها (2)

نظرات (1)

شرارهشراره
3 اسفند 98 6:45
سلام دوست خوبم 
 یادش بخیییر چه خاطراتی تو نی نی ولاگ داشتم و چه دوستان خوبی 
امروز بعد از سالها دلم هوای اینجا رو کرد چقدر خوب که هنوز وبلاگها هست ولی چقدر حیف کا امه تعطیل کردیم اینجا رو 
درست گفتید دنیای مجازی خیلی حال و هوای زندگیا رو تغییر داده  و چقدر حیف 
چه تلنگر خوبی گرفتم با دیدن دوباره اینجا 
هر جا هستید شاد و سلامت باشی  و موفق مهربان دوست 
زهره
پاسخ
ممنونم شما هم شاد و سلامت باشید 😍