عید نودوسه
دخترشيرينم امسال عید دوست داشتم خونه مي مونديم اما بازهم قسمت نشد طبق معمول مسافرت رفتیم چیکار کنیم دیگه یک دونه مادر و خواهر که بيشتر نداریم یک دل کوچیکم داریم که کم طاقته و خودم هم خيلي دل تنگ پدرم شده بودم ميخواستم از اين فرصت استفاده کنم و سر خاکشون برم واسه همین يک سفره هفت سين کوچولو مهيا کردم و روز بعد از تحویل سال یعنی جمعه صبح به طرف طبس حرکت کردیم ازمشهد هم خاله جون و مادر جان به طرف طبس حرکت کردن . سه روز طبس بودیم و خیلی خوش گذروندیم اخه خانواده پدرم خیلی مهمان نواز هستن متاسفانه از بس سرم گرم بود عکس زیاد نگرفتم در واقع اصلا نگرفتم شما هم که خیلی اتیش سوزوندی مامانی دائما دنبال شما بودیم و واسه همین فرصتی واسه عکس گرفتن نموند دیگه چند تا عکس از دوربین خاله گرفتم که همونارو میزارم اونم فقط همون روزی که رفتیم امامزاده .....
يک سفره هفت سين عجله ايي ولي بدک نشد متاسفانه طبس هم هواش سرد شده بود اينجا امامزاده است الهي فداي دختر نازم بشم مگه ميشد با ورجه وورجه هاي جنابعالي عکس گرفت اينجا هم يک ويلا تو راه خور بود ببخشيد ماماني چون خانواده اي عکس گرفتيم مجبور شدم سانسور کنم در ضمن يخ بستيم از بس سرد بود تو اتاقت داري پرتابل دست کاري ميکني دختر ناز مامان قبل از رفتن به مهموني