مرسانا جونم مستقل شده
دختر ناز مامان از روزی که راه میری مستقل تر هم عمل میکنی هر وقت میریم بیرون می خوای خودت تنها بری و هر جا خواستی بدویی و واسه خود باشی فقط هر جا که مانعی باشه مثل پل و چاله انگشت تو دراز میکنی و صدامون میکنی که دست تو بگیریم. در ادمه چند تا عکس از خرید کردنت گذاشتم
تو پارکینگ خونه منتظر بابایی
یک گشتی هم تو پارکینگ و مقایسه سطل زباله خونه با این سطل
تو فروشگاه رفاه و برداشتن چند تا بیسکوییت با دستهای کوچولوت
موقع برگشت به خونه نفس مامان عشق مامان وقتی با تو میریم بیرون خسته میشم ولی اینقدر کیف میکنم که یادم میره خستگی هام . دوست دارم و عاشقتم عروسکم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی