مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

سالهای رنگین من

روزهای با تو بودن

1393/9/21 16:07
نویسنده : زهره
233 بازدید
اشتراک گذاری

چه حس خوبی پیدا میکنم وقتی میتونم بیام اینجا  و مطلبی بنویسم این زمانی امکان پذیره که نتونم صدای ناز تو بشنوم و چشمای خوشکل تو نظاره گر باشم واسم سخته ولی بهش نیاز دارم به اینکه فقط دوساعت تنها باشم و بتونم تجدید قوا کنم تا وقتی بیدار میشی دوباره جوابگوی نیازها و خواسته های تو عسلکم باشم این روزها اصلا یک لحظه هم نشسته نیستی دائما خواستار بازی و کنجکاوی کودکانه ات . مثل طوطی شدی و هر کلمه ایی رو که میشنوی تکرار میکنی و من و بابایی هم ذوق زده فقط نگاهت میکنیم هنوز جمله نمیگی منتظرم یک روز صبح با صدای نازت به من بگی مامان صبحانه میخوام محبت مادر کودک دوساله بودن هم شیرینه هم سختی های خودشو داره وقتی میبینی کودکت تقاضای کمک کردن و بردن ظروف به اشپزخونه رو داره وقتی میبینی دخترکت  از مدرسه که میای اغوش شو واست باز میکنه و بوسه بارونت میکنه و تا اتاق دنبالت میاد تا جوراب هاتو واست در بیاره وقتی دخترکت با اهنگهای مختلف صدات میزنه مامانی مامان مامی مامیا مامانیا بیا بیایییا وقتی با تمام وجودش تو بغلت میگیره و پشت سر هم میبوستت وقتی موهاتو شونه میزنه و کرم ضد افتاب تو میخواد واست رو صورتت بزنه وقتی بهش میگی Mersana What are you doing و اون از تو اتاقش با طنازی بلند میگه بازی وقتی چیزی داره میخوره و یکی تو دهن خودش میزاره و یکی تو دهن مامان و بابا و خیلی لحظه های ناز و ناب دیگه ایی که فقط وقتی یک مادر باشی میتونی بفهمی  اون موقع است که اگه حوصله نداری اگه خسته ایی اگه عصبانی میشی سریع به خودت نهیب میزنی وای که روبروی من یک نوگل در حال رشد و تجربه قرار گرفته و من باز این موضوع رو فراموش کردم فراموش کردم منم که الگوی فرزندم هستم .

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)