مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره

سالهای رنگین من

سالی که گذشت

1393/12/24 0:51
نویسنده : زهره
867 بازدید
اشتراک گذاری

این اخرین پست سال نود و سه هست که مینویسم سالی که گذشت پر از اتفاقات هم ناگوار و هم خوش بود البته هنوز هم چند روز به اتمامش رسیده . ما عادت داریم سالی که هنوز هیچی در موردش نمیدونیم نه از اتفاقاتش نه از پیشامدهاش رو به هم تبریک بگیم در صورتی که باید وقتی سال به اتمام رسید به هم تبریک بگیم اون زمانی که چشم در چشم هم نگاه کنیم و ته قلبمون خوشحال باشیم از اینکه دل همدیگرو نشکستیم اون زمانی که وقتی همدیگر و میبوسیم و در اغوش فشار میدیم و لفظی به هم سال نو رو تبریک میگیم قلبا هم همین طور باشه اون لبها به بدی هم گواهی نداده باشه اون لحظه است که میتونیم خوشحال باشیم و اتمام سال قبل رو به هم تبریک بگیم ما ادمهای عجیبی هستیم با دل پر کینه با بغضی فروخورده به هم لبخند تحویل میدیم زبون به ستایش هم باز میکنیم چه طوری میتونیم بدون اموزش بازیگری کنیم .چرا یاد نگرفتیم توقعاتمون رو کم کنیم چرا یاد نگرفتیم گله ها رو کینه ها رو از دلمون بیرون کنیم چرا یاد نگرفتیم همدیگر و قضاوت نکنیم چرا بدون اینکه با کفشای کسی دیگه مثل اون از مسیری بریم که اون رفته و بعد حکم صادر کنیم چرا همه چیز رو واسه خودمون میپسندیم غیبت تهمت توقع بیجا گله شکایت اما از دیگران میخوایم هیچ کدوم از این کارها رو انجام ندن چرا ما هزاران مطلب میشنویم هزاران نکته تربیتی میخونیم ولی نمیتونیم خودمون پیاده کنیم انگار فقط چشمها کار خودشون رو به نحو احسن انجام میدن بدون اینکه مغزمون پردازش کنه بدون اینکه ذره ایی به خودمون و عملکردمون فکر کنیم . ما عجیب ادمهایی هستیم  امیدوارم سال جدید بتونیم علاوه بر  خونه تکونی دلهامون تفکرمون عملکردهامون رو هم یک تکون اساسی بدیم و یک قدم به انسانیت نزدیکتر بشیم .سال خوب و خوشی رو واسه همه ارزومندمبوس

پسندها (2)

نظرات (0)