مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

سالهای رنگین من

برای تو که بهترینی

دختر نازم:   مي خواهم برايت بهترين دوستي باشم كه تاكنون داشته اي. مي خواهم كه گوش جان به سخنانت بسپارم؛ حتي اگر در مشكلات خود غرق شده باشم، آن گونه كه هيچ كس تاكنون چنين نكرده. مي خواهم تا هر زمان كه مرا طلبيدي در كنارت باشم، نه اكنون، بلكه هر زمان كه خودت مي خواهي. مي خواهم رفيق شفيقت باشم، مي خواهم تو را به اوج برسانم. خواه توانش را داشته باشم، خواه از انجام آن ناتوان باشم. مي خواهم به گونه اي با تو رفتار كنم كه گويي اولين روز تولد توست نه آن روز خاص، كه تمام روزهاي سال. به حرف هايت گوش خواهم داد. نصيحتت مي كنم. هم بازي ات مي شوم. گاهي اوقات مي گذار...
3 اسفند 1391

مسابقه من وبلاگمو دوست دارم

من از طریق لاله جون به این مسابقه دعوت شدم که ازشون تشکر میکنم. من دو سال پیش توی یک سایت دلنوشته های مادر مهربونی رو خوندم اون موقع ارزو کردم کاش نی نی داشتم تا بتونم احساساتمو واسش بنویسم تا این که با سایت نی نی وبلاگ اشنا شدم و با این نیت که - چون احساسی که نوشته میشه موندگارتره از گفتن و نافذتر شروع به ثبت خاطرات دخملی کردم - از دلنوشته های مادرایی که با احساس تمام مینویسن قند تو دلم اب میشه و دوست دارم منم سهمی تو ابراز احساساتشون داشته باشم - این وبلاگ راهیه واسه اینکه خیلی چبزها رو که شاید نتونم زبونی به دخترم بگم با دلنوشته هام بگم و - هر چند که لحظه لحظه بودن با دخترم رو تو قلبم ثبت میکنم اما اینجا محل...
27 بهمن 1391

روز عشق روز سپندار

شیرینکم مرسانا جون: عشق تنها سهم مرغ عشق نیست . میتوان عاشق شد و گنجشک زیست. همیشه عاشق باش والبته همسر خوب و مهربونم کسی که همیشه وجودت گرما بخش خونه ام بوده و هست با تمام وجودم عشق خالصانه ام را به تو تقدیم میکنم . سپندارت مبارک همنفسم ...
25 بهمن 1391

چرخش در جهت عقربه های ساعت

دلبند نازم : دوست دارم تموم لحظات با تو بودن ثبت کنم هر کاری که میکنی چه تازه باشه چه تکراری واسه من اینقدر شیرینه که میخوام همش در موردش بنویسم خیلی خیلی دوست دارم نمی دونستم یه روزی تموم زندگیم میشی وگرنه..........   امروز روزیه که شما دور تشکت در جهت عقربه های ساعت چرخیدی واسه من و بابایی خیلی هیجان انگیز بود خیلی سعی کردی خودتو به پشت بندازی اما نتونستی گلکم عاااااااااااااشششششششقققققتتتتمممممممم   ...
23 بهمن 1391

اولین پیاده روی مرسانا جون

نازنینم امروز قد و وزن داشتی که با هم پیاده رفتیم اخه هوا خیلی خوب بود.شما هم خیلی کنجکاو بودی و همش به اطرافت نگاه میکردی. مامان قربون چشای نازت بشه قد: 58 سانتی متر      وزن: 6 کیلو گرم دور سر: 40 سانتی متر       ...
21 بهمن 1391

پنج ماهگی مرسانا

  دختر نازنینم: امروز پنج ماهه شدی. آرزو میکنم زمان سریع تر پیش بره و روزی بیاد که من وبابایی رو صدا کنی. ملوسکم: لحظه لحظه های با تو بودن زندگی میکنیم . من وبابایی عاشقتیم.   تولدت مبارک دخترم ...
20 بهمن 1391