مرسانا شیطون بلا
قند عسل مامان تو این پست فقط از نوع کنجکاویات عکس گذاشتم تا فردا مدرکی
داشته باشم نگی من بچگی نکردم هااینم نمونه اش که رفتی تو سبد لباسا
اگه دوست دارید کنجکاوی های دخملک منو ببینید با ما همراه باشید
این جا داری دونه دونه گلها و پاپیونا رو تختی رو میکنی عزیزم
نفس مامان میخواد موهاشو برس بزنه یک خورده هم برس شو مزه میکنه
الهی مامان فدات بشه واست سی دی بی بی انیشتن گذاشتم و رفتم سراغ کارام گفتم دخترکم
سرش گرمه واسه اینکه به لب تاپ دست نزنی گذاشتمش پشت میز و مبل چسبوندم به میز و تی
وی رو روشن کردم وقتی اومدم با این صحنه مواجه شدم نمیدونم از کجا واسه خودت راه باز کردی
نصف شبی تو اتاق تاریک ما میخوایم بخوابیم و شما لا لا نمیشی و داری با عکس رو شلوارت حرف میزنی
اینجا داری بستنی از دست مهدی جون میخوری مگه گذاشتی خودش بخوره
اینم نتیجه بستنی خوردن اونم از نوع چوبیش
اول صبحی به طرف اشپزخونه
از دست شما نمیتونیم صندلی اپن بزاریم مامان جون از بس از یک ور میری از اون ور در میای
از این طرف در اومدی
یکی از کارات تو اشپزخونه اینه که میای سر کشوی خوراکیها همه رو کف اشپزخونه میریزی
دیگه خسته شدی و داری میری سراغ یک کار دیگه
ظرف شکلات ها رو میریزی و دیگه من اینجوریم......