مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

سالهای رنگین من

من یک مادرم

شیرینکم دختر نازم این روزها حس قشنگی دارم  اخه روز مادر نزدیکه و این حس زیبا و دوست داشتنی رو تو به من دادی تویی که در اینده زن و مادر خواهی شد و این حس رو کس دیگه ایی به تو می بخشه و حالا من به خودم می بالم که واژه زیبای مادر را یدک میکشم مادر مادر ... واژه ایی زیباتر از این کلمه نیست مادر یعنی از خود گذشتن مادر یعنی دوست مادر یعنی عشق مادر یعنی محبت مهربانی مادر یعنی هر انچه  خوبی ست بتونی به فرزندت بیاموزی . دخترکم امیدوارم بتونم لایق اسم مادر باشم عاشقتم و میمیرم برات ...
17 ارديبهشت 1392

خوشحالم........

خوشحالم خیلی زیاد میدونی چرا اول از همه واسه اینکه تابستون داره چترشو رو زمین پهن میکنه و این نوید هوای گرم میده هرچند گرمای تابستون خیلی طاقت فرساست اما شباش اون کلافگی روز رو از بین میبره . عاشق شبای تابستونم بهم حس زندگی خوشی و شادی سفر و از همه مهمتر استراحت اونم بعد از نه ماه  سر و کله زدن با دانش اموزان میده دوم اینکه خوشحالم میتونم بیشتر با تو باشم  وقتم بیشتر واسه تو دختر طنازم میشه میتونم بیشتر لمست کنم باهات بازی کنم واست کتاب بخونم  اخه لحظه لحظه با تو بودن دوست دارم حتی وقتی چشای نازت تسلیم خواب میشه دلم واسه خنده هات واسه دست وپا زدنات واسه موقعی که بیقرار میشی و صورت مثل مخ...
17 ارديبهشت 1392

مرسانای شش ماهه

عشقم نفسم بهونه زندگیم میخوام واست از کارهایی که تو این مرحله از سنت انحام میدی بگم. تازه گیها یه صدایی از خودت در میاری شبیه ام ام نمیدونم میخوای بگی مم مم یا ماما اخه وقتی میخوام بهت غذا بدم ظرف غذا تو میشناسی و دست و پا میزنی منم میگم دخترم مم مم  بخوره در هر صورت خیلی ملوس میشی وقتی لباتو غنچه میکنی اون لحظه میخوام بخورمت.البته بعضی اوقات لباتو به قول معروف ور میچینی اونم وقتی که از چیزی میترسی و میخوای گریه کنی مامان فدات چند بار خودتو به پشت انداختی ولی متاسفانه خیلی تلاشی واسه اینکار نداری بابایی هم نمیذاره خودتو به پشت بندازی میگه بچه ام شاید خدای نکرده خفه بشه بابایی دیگه نگرانه ولی تا دلت بخو...
12 ارديبهشت 1392

به خاطر بسپار دخترم.....

نازنینم:  آنقدر قوي باش كه بتواني با روزگار روبرو شوي. آنقدر ضعيف باش تا بتواني قبول كني كه نمي تواني همه ي كارها را به تنهايي انجام دهي . و در مقابل كساني كه به كمك تو احتياج دارند بخشنده باش . در مورد نياز هاي شخص ات صرفه جو و قانع باش . آنقدر عاقل باش تا قبول كني در مورد همه چيز آگاهي نداري . آنقدر ساده باش كه به معجزه اعتقاد داشته باشي . شادي هايت را با ديگران تقسيم كن . در غم و اندوه ديگران شريك شو . راهنماي افرادي باش كه خود را گم كرده اند . من میدانم تو بهترین خواهی شد دخترم ...
9 ارديبهشت 1392

دویست و ده روزگی مرسانا

دختر نازم امروز هفت ماهه شدی. کارهای جدیدی که تو این ماه انجام میدی: شیرینکم دیگه الان میتونی کاملا خودتو برگردونی و چند تا غلط بزنی دیگه نمیتونم بزارمت رو زمین سریع برمیگردی و بعد از چند دقیقه خسته میشی و دادت میره هوا. یه کار بامزه دیگه که انجام میدی اواز خوندنه عاشق این کارتم نفسم دیگه کمتر واسه خوابت گریه میکنی میزارمت تو تختت خودت با اسباب بازیت بازی میکنی و بعد خوابت میبره دختر صبور مامان. دوست دارم و عاشقتم نازنینم ...
20 فروردين 1392

واکسن شش ماهگی

دختر صبورم امروز واکسن زد.      مامانی امروز با بابایی و خاله فاطی بردمت واکسن شش ماهگی تو زدیم خیلی گریه نکردی و الانم تب نداری نگران بودم که تب کنی که الحمدالله خیلی سرحال و خوبی مامانی قربونت بره الهییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ...
20 اسفند 1391

تولد شش ماهگی

ارام جونم نازنین مامان امروز شش ماهه شدی ومن از این بابت شکرگذار خداوندم که میتونم با تو بودن تجربه کنم الهی صد ساله بشی عزیز جونم تولدت مبارک   ...
20 اسفند 1391