مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

سالهای رنگین من

مرسانا و کتابهاش

1392/11/14 1:59
نویسنده : زهره
735 بازدید
اشتراک گذاری

شیرینکم دختر ناز مامان تو این پست میخوام چند تا عکس از عشقت به کتاب بزارم هر وقت میری تو اتاقت اول سراغ کشوی کتابات میری همه رو میریزی بیرون بعدهم میگی واسم بخون از کشوی کتابهای دم دستیت که خسته شدی میری سراغ کتابهایی که جمعشون کردم تا وقتش برسه اونهارو هم میخوای بخونم واست خوشکل من یکی یک دونه من همینجور عاشق کتاب بمون چون بهترین دوستت کتابه عمرمن نفس من

حونم

لطفا به ادامه مطلب بروید

دختر کتاب خون من

اول سراغ کشوی کتابات یکی یکی کتابهارو میاری بیرون

 

جوجو

مردد که کدوم کتاب اول خونده بشه

چوچو

یکی یکی ورق میزنی

 

جوجو

هنوز ادامه داره

چوچو

اینها هر کدوم یکبار واست خونده شده ها

جوجو

ذیگه نوبت کمدت شد اون کتابها یک دور که خونده میشه خسته میشی میگی در کمدمو باز کن تا همه رو بریزم بیرون اینجام داری با گریه درخواست تو مطرح میکنی قربونت برم من

جوجو

همه کمد خالی میشه تا چیزی که میپسندی بر داری اینجام بلز تو بر داشتی

جوجو

ذوباره سراغ عکس و کتاب میری

جوجو

فعلا که مشغولی

جوجو

دیگه کم کم خسته شدی میری که تجربه جدیدی کسب کنی

جوجو

با کتاب میری تو چادر بازیت

جوجو

خسته ازهمه کتابها یک استراحت چند ثانیه ایی تو چادرت

جوجو

بعله دیگه منم اگه حای شما ناناز خانم بودم خسته از همه جا استراحت جانانه رو مبل ترجیح میدادم البته رو مبل مامانی نه رو لب تاب رو مبلزبان

نازنینم تا بی نهایت دوست دارم و عاشقتم

 水母头0041

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان فرخنده
14 بهمن 92 12:16
الهي قربونت بشم كه عاشق كتاب خوندن هستي نبينم گريه كني گلم چون اصلا بهت نمياد عكس آخريت خيلي باححال بود لپ تاب كار ميكنه مرسی خاله جونی فعلا کار میکنه
مامان ارغوان
15 بهمن 92 16:27
عزیزمیباهوشم چه میکنی با سرما؟ مرسی خاله جونی سرما نمیتونه منو از خرابکاری هام بندازه
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
15 بهمن 92 20:25
اي جونم هزار ماشالله خاله جون.... افرين دختر كتاب خون....زهره الاهي بگردم توأم همدردي بامناااااااا اوا هم به همين شدت خرابكاري ميكنه الاهي فداشون شم منننننن.... ببوسش عاشقشم خوب كرده رفته رو لپ تاپ ننشتههههههههه قربونت برم لی لی جونی
مامان لنا
16 بهمن 92 9:31
فدای مرسانای عاشق کتاب بشم من.امیدوارم همیشه عاشق بمونه و اهل کتاب و مطالعه باشه. فدای گریه های نازت عزیزم. خیلیییییییییییییییییییی نازی دوست دارم. مرسی عزیز دلم
مامان ستایش و نیایش
16 بهمن 92 13:22
بلا ای بلا ذختر مردم بلا
مهسا مامان آیهان
16 بهمن 92 13:48
الهی من فدای کتاب خوندنت بشمممممممممممم مثل آیهان مامانی مرسانا علاقه زیادی به لب تاب داره کشته مرده لب تابه خانمی
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
16 بهمن 92 16:05
خواهر حسابي ببوسش دختر باهوشت رو از طرف من
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
16 بهمن 92 16:35
زهره دقيقاً صحنه اي كه چسبيده بوده به پات رو تصور كردم دلم براش غش رفت تورو خدا ببوسش از طرف من... عاشقشم
سعیده مامان محمدطاها
17 بهمن 92 14:15
سلام زهره جان. خوبی؟ دخملی خوبه؟ سلام مرسی عزیزم شما چه طوری؟ محمد طاها خوبه؟ طبس خوش گذشت؟
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
18 بهمن 92 19:42
بامن پیاده راه بیا با هم در خیابانها قدم بزنیم شاید مردم هوس کرده باشند خوشبختی را شانه به شانه ببینند