اینم کارهای مرسانا خانم
عشق مامانی چند تا عکس از کارهات میزارم بزرگ شدی ببینی چه خونه زندگی واسه من درست کردی هر وقت غذا میارم واست دیگه کاری نمیمونه که با غذات انجام ندی اینجام پیله کرده بودی دیگ غذا تو بهت بدم من واسه این که حس کنجکاویت برطرف بشه دادم دستت ببین چی کار میکنی اول یه خورده میخوری و بعدش هم.. می ریزیشون رو زمین ... از رو زمین میل میفرمایید... در نهایت با یک تذکر بلند میشی و یک نگاه عاقل اندر سفیه به بنده می اندازی خدا رو شکر رو فرشی رو فرشها می اندازم وگرنه باید هفته ایی دوبار بدم فرش بشورم از روفرشیم که متنفرم ولی چه کنیم دیگه عاشق لب تابی مامان جون خدا نکنه برم طرف لب تاب بدو بدو میای و میگی بدش به من اخرش...