مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

سالهای رنگین من

مهربان باش

        یک شمع می تواند بدون آنکه خاموش شود هزاران شمع دیگررا روشن کند مثل مهربانی که هیچ وقت با تقسیم شدن کم نمی شود زیباست که ببینی کسی میخندد وزیباتر اینکه بدانی خودت باعث خنده اش شده ای.   ...
26 بهمن 1392

بازیهای دخملی

دخترک ناز من یکی دیگه از بازیهایی که میکنیم اینه که یک بطری میارم بعد اشیا کوچولو رو میندازی توش قبلا یک سنگهای گرد و شیشه ایی که مال ظرف جاشمعی بود بهت میدادم که می انداختی تو بطری نوشابه ولی همیشه نگران بودم تو دهنت نکنی اخه اول میخوای بزاری دهنت واسه همین بابایی گفتن به جای این سنگها از خرمای خشک استفاده کنیم که ایده خوبی بود . ایندفعه خرما رو تو یک شیشه کوچولو می اندازی تا هم توانایی انگشتات بالا بره هم مفهوم کوچکتر بفهمی حالا میریم سراغ عکسها لطفا به ادامه مطلب بروید ببخشید عکس از صورتت ندارم اخه اینجا فقط حرکات دستت واسم مهم بود توپست بعدی بازی با ماست واست میزارم . دوست دارم عشق مامان         ...
25 بهمن 1392

یک اتفاق عجیب

    سلام گل دخترم برگ گلم امشب سریع خوابوندمت اومدم تو وبت تا یک اتفاق عجیب ثبت کنم نفس مامان همیشه نگران بودم چرا دندونات رشدش کنده اخه یک سالگی چهار تا دندون پیشین مرکزیت با هم در اومد و دیگه دندون بی دندون تا اینکه دوباره یکی دو ماه پیش دو تا دندون پیشین جانبیت جونه زد و خوشحال شدم که دیگه رشد دندونات رو روال عادی افتاد ولی هنوزم در حد جونه مونده انگار رشدشون متوقف شده . امشب بعد از اینکه مسواکت زدم رفتیم بخوابیم دیدم انگار دهنت اذیته واسه همین دهن تو دوباره شستم دستمو که کردم تو دهنت دیدم دندون اسیاب سمت راست از بالا کامل رشد کرده خیلی تعجب کردم اخه هنوز ازدندونهایی که اولویت رشد دارن خبری نیست اون وقت این دندون اسیاب...
23 بهمن 1392

عروسکم هفده ماهگیت مبارک

شیرین تر از جانم هفده ماهگیت مبارک من عاشق عدد بیستم میدونی چرا ؟ اخه همه اتفاقات خوب زندگیم تو بیستها رقم خورده انگار سرنوشت ادمها تو یک تاریخی قشنگتر نوشته میشه مثل من . بیست مرداد من وبابایی با هم پیوند ابدی بستیم بیست شهریور تو نازنین از اسمون اومدی و شدی فرشته زمینی ما. همه چیز زندگیمون تا ابد انشالله بیست بیست باشه . خوب حالا بریم سراغ ناناز خانم و کارهایی که تا الان انجام میده  نفس مامان داری روز به روز عاقل تر و فهمیده تر میشی انگار دیگه از نوزادی و کوچولویی در میای خیلی چیزها رو متوجه میشی و این منو خیلی خوشحال میکنه دوست دارم زود بزرگ شی تا بتونم برنامه هایی که واست ریختمو اجرا کنم امیدوارم موفق بشم انشالله. ...
22 بهمن 1392

بازی های دخترک کنجکاوم

دخترم نازنینم میخوام تو این پست چندتا بازی که انجام میدی رو بزارم خیلی دوست دارم کنجکاو و خلاق بار بیای نمیخوام همیشه مطالب بدون اینکه درک کنی بخونی واسه همین دائما در حال سرچ کردن و جستجوی بازیهایی هستم که همه هوشهاتو قلقلک بده نمیخوام چیزی واست کم بزارم نفسم امیدوارم بتونم . لطفا واسه دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید   یکی از بازیهامون آرد بازی اینجام آرد سمنو واست تو سینی استیل ریختم که با قاشق میزنی صدا میده اول مزه میکنی مامانی حالام با دستت لمسش میکنی و نقاشی میکنی  با قاشق استیل هم امتحان میکنی و از صدایی که درست میشه لذت میبری می ریزیشون تو ظرف دیگه همشون میزنی با قاشق   حالا با...
22 بهمن 1392

مرسانا و کتابهاش

شیرینکم دختر ناز مامان تو این پست میخوام چند تا عکس از عشقت به کتاب بزارم هر وقت میری تو اتاقت اول سراغ کشوی کتابات میری همه رو میریزی بیرون بعدهم میگی واسم بخون از کشوی کتابهای دم دستیت که خسته شدی میری سراغ کتابهایی که جمعشون کردم تا وقتش برسه اونهارو هم میخوای بخونم واست خوشکل من یکی یک دونه من همینجور عاشق کتاب بمون چون بهترین دوستت کتابه عمرمن نفس من لطفا به ادامه مطلب بروید اول سراغ کشوی کتابات یکی یکی کتابهارو میاری بیرون   مردد که کدوم کتاب اول خونده بشه یکی یکی ورق میزنی   هنوز ادامه داره اینها هر کدوم یکبار واست خونده شده ها ذیگه نوبت کمدت شد اون کتابها یک دور که خونده میشه خست...
14 بهمن 1392