مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

سالهای رنگین من

سخن دکتر علی شریعتی

 دخترکم   از انسانها غمی به دل نگیرزیرا خود نیز غمگینند! زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند ! زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند . پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند.   ...
16 مهر 1392

مادرانه های من

دختر نازم الان که دارم این پست رو مینویسم خوابی البته به مکافات این امر انجام شد. امشب واسه اولین دفعه عصبانی شدم دلم میخواست سرت فریاد بزنم خودم از کارم ناراحت شدم واسه همین این پست رو مینویسم تا یادم بمونه من یک مادرم. اره عزیزتر از جونم من یک مادرم مادری که باید از صبح روز قبل واسه فرداش نگران باشه نگران کودکی که باید چند ساعت بدون اون نفس بکشه مادری که از زمانی که توشدی همدم و مونسش خواب راحت واسش ممنوع شده مادری که سر سفره نمیتونه لقمه ایی با ارامش قورت بده  مادری که وقتی سر کلاس داره تدریس میکنه یک لحظه از یاد چیگر گوشه اش غافل نمیشه مادری که وقتی برمیگرده خونه و تو فرصت شس...
11 مهر 1392

جورواجور

دختر خوشکلم این روزها اینقدر درگیر شما هستم که نمیتونم زود به زود بیام و آپ کنم الانم بابایی شما رو برده بخوابونه که من تونستم بیام تا چند تا عکس از سفر مشهد بزارم. خیلی شیطون شدی همه جا دنبالم میای دائما تو اشپزخونه ایی گاهی وقتا نمیتونم کارامو بکنم وروجکم . چه کنم دیگه به من میگن مادر یعنی باید همه اینارو تحمل کنم  حالا بریم سراغ عکسات...... اول از همه عکست در حرم امام رضا (ع) حالا عکسای تولدت که خیلی ساده برگزار شد نفسم..   ١         اون شب دایی جونم با دختردایی های خوبم هم اومدن و ما رو شرمنده کردن ...
9 مهر 1392

بوی مدرسه

  نازنینم دلتنگم دلتنگ روزهایی که تموم ساعتاش دقیقه هاش و ثانیه هاش با تو سپری شد. این روزهافقط سه چهار ماه طول کشید . و حالا من باید شش ساعت در روز از دیدن چهره نازت و لبخند خوشکلت محروم باشم . فصل پاییز برای من یعنی دور موندن از تو . واین واسه من سخته .هر چند من عاشق پاییزم . عاشق برگهای زرد درختا عاشق هوای خنک و خوبش عاشق بوی دفتر و پاک کن عاشق بچه هایی که راهی مدرسه اند .اینامنو به روزهای کودکی خودم میبره اما .....  ساعتایی که دور از تو هستم چه طوری تحمل کنم دیروز بعد از سه چهارماه رفتم سر کار ولی فکرم دائما پیش شما بود . هنوز فصل مدرسه شروع نشده ارزو میکنم زود تموم شه تا دیگه مجبور نباشم ساعتامو تقسیم...
2 مهر 1392

واکسن دوازده ماهگی

شیرین عسل مامان امروز واسه واکسن یک سالگیت بردمت مرکز بهداشت یه خورده با تاخیر بردم چون هم مشهد بودیم هم اینکه دلهره داشتم که اذیت بشی ولی خدا رو شکر اصلا گریه نکردی و اذیت نشدی عمرم میدونی چیه دخترکم میخوام بگم دوستتتتتتتتتتتتت دارمممممممممم ...
31 شهريور 1392

خبر بدین به قندون مرسانا در اورد دندون

    دختر خوشکل مامان امروز عصر داشتم به شما کلوچه میدادم که  دیدم یه تیزی خورد به دستم نگاه کردم دیدم دندون در اوردی  اینقدر خوشحال شدم اخه خیلی منتظر بودم نفسم .   حالا دیگه باید به فکر آش دندونی باشیم خاله ایی میخواد واست  درست کنه دستشون درد نکنه   دوست دارم عسلکم                                ...
28 شهريور 1392

فرشته کوچولوی یک ساله

/ /     عروسک مامان تولدت مبارک دختر خوشکلم امروز یک ساله شدی . فرشته یک ساله ما شدی. نازنین مامان باورم نمیشه گذر زمان رو . از خدا میخوام که بتونیم سالها شاهد بالندگی تو باشیم .دوست داریم و عاشقتیم عروسکم کارهایی که تا این لحظه انجام میدی :  دیگه راحت چهار دست و پا میری و  دست تو به مبل می گیری و می ایستی.  دندون فعلا یه دونه در اوردی.  کلمات بابا ماما مم مم به به ددر میگی اگه کلمه ایی رو نمیتونی ادا کنی  اهنگش میرنی .  یاد گرفتی بعد از غذا دستهای کوچولوتو ببری بالا و الهی شکر کنی .  واست میخونیم بع بعی میگه شما جواب میدی بع بع ما...
28 شهريور 1392

دلتنگ خونه

  زائر کوچولوی مامان سفر یک ماهه ما به اتمام رسید و دیشب برگشتیم سر خونه زندگی خودمون  طفلک بابایی واسه اینکه شما اذیت نشی اینهمه راه اومد دنبالمون سفر خوبی بود شمام که حسابی شیطون شدی دیشب که وارد خونه شدیم مبهوت بودی به در و دیوار خونه نگاه میکردی یعد بردمت تو اتاق خودت گذاشتمت جلو اسباب بازیات چند لحظه فقط نگاشون کردی و بعد آروم آروم دست تو بردی جلو و یکی یکی برشون میداشتی و از سر ذوق میخندیدی الهی من فدات شم شمام دلت واسه خونه تنگ شده بود. دیگه دخترکم تنها شدیم خونه خاله خیلی بهت خوش گذشت همه هواتو داشتن و شمام خوب دل بردی . مرسانا جون از خاله ایی به خاطر همه زحمتاشون تشکر میکنه    ...
25 شهريور 1392