مرسانا شیطون بلا
قند عسل مامان تو این پست فقط از نوع کنجکاویات عکس گذاشتم تا فردا مدرکی داشته باشم نگی من بچگی نکردم ها اینم نمونه اش که رفتی تو سبد لباسا اگه دوست دارید کنجکاوی های دخملک منو ببینید با ما همراه باشید این جا داری دونه دونه گلها و پاپیونا رو تختی رو میکنی عزیزم نفس مامان میخواد موهاشو برس بزنه یک خورده هم برس شو مزه میکنه الهی مامان فدات بشه واست سی دی بی بی انیشتن گذاشتم و رفتم سراغ کارام گفتم دخترکم سرش گرمه واسه اینکه به لب تاپ دست نزنی گذاشتمش پشت میز و مبل چسبوندم به میز و تی وی رو روشن کردم وقتی اومدم با این صحنه مواجه شدم نمیدونم از کجا واسه خودت راه باز کردی...
قربان
مرسانا جون عید قربان به همه مسلمانان به خصوص کوجولوها تبریک میگه ...
دخترک سیزده ماهه من
دخترنازم امروز سیزده ماهه شدی . پس عشق مامان سیزده ماهگیت مبارک بیصبرانه منتظر روزیم که بیست و چهارماهگی تو اینجا ثبت کنم عزیزتر از جونم شیرینکم اینقدر فعالی که بعضی اوقات کلافه میشم دوست دارم یک لحظه بشینی ولی زهی خیال باطل . تا الان دو دندون از پایین در اوردی و یکی هم از بالا تازه جوونه زده. هنوز راه نمیری فقط دست تو به مبل میگیری و چند قدم به این طرف و اون طرف میری با همین حال دائما باید دنبالت باشیم تموم وسایل خونه رو به هم میریزی ماهم واسه اینکه راحت تر به کارات برسی همه دکوریای خونه رو جا به جا کردیم کلمات جدیدی نمیگی همون مامی و بابی و به به و می می و نه .تازه یاد گرفتی ن...
کودکم روزت مبارک
روز جهانی کودک بر همه کودکان مبارک ...
سخن دکتر علی شریعتی
دخترکم از انسانها غمی به دل نگیرزیرا خود نیز غمگینند! زیرا با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند ! زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند . پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند. ...
عکسهای جامانده
مادرانه های من
دختر نازم الان که دارم این پست رو مینویسم خوابی البته به مکافات این امر انجام شد. امشب واسه اولین دفعه عصبانی شدم دلم میخواست سرت فریاد بزنم خودم از کارم ناراحت شدم واسه همین این پست رو مینویسم تا یادم بمونه من یک مادرم. اره عزیزتر از جونم من یک مادرم مادری که باید از صبح روز قبل واسه فرداش نگران باشه نگران کودکی که باید چند ساعت بدون اون نفس بکشه مادری که از زمانی که توشدی همدم و مونسش خواب راحت واسش ممنوع شده مادری که سر سفره نمیتونه لقمه ایی با ارامش قورت بده مادری که وقتی سر کلاس داره تدریس میکنه یک لحظه از یاد چیگر گوشه اش غافل نمیشه مادری که وقتی برمیگرده خونه و تو فرصت شس...
جورواجور
دختر خوشکلم این روزها اینقدر درگیر شما هستم که نمیتونم زود به زود بیام و آپ کنم الانم بابایی شما رو برده بخوابونه که من تونستم بیام تا چند تا عکس از سفر مشهد بزارم. خیلی شیطون شدی همه جا دنبالم میای دائما تو اشپزخونه ایی گاهی وقتا نمیتونم کارامو بکنم وروجکم . چه کنم دیگه به من میگن مادر یعنی باید همه اینارو تحمل کنم حالا بریم سراغ عکسات...... اول از همه عکست در حرم امام رضا (ع) حالا عکسای تولدت که خیلی ساده برگزار شد نفسم.. ١ اون شب دایی جونم با دختردایی های خوبم هم اومدن و ما رو شرمنده کردن ...